یاد و رسم زندگی ..

افراد ساکت -حقیقتا- پر سر و صدا ترین افکار را دارند ..

یاد و رسم زندگی ..

افراد ساکت -حقیقتا- پر سر و صدا ترین افکار را دارند ..

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است


برای خدا مسیر مشخص می کنم، 


یه چیزی تو این مایه ها که میگم ،اگه می خوای به حرف دلم گوش کنی، اگه قراره در اینده این چیزی که من دوست دارم رو برام مقدر کنی،


این کارو بکن که بفهمم همین اتفاق می خواد بیفته یا نه!


یا مثلن وقتی فکر مصلحت اندیشی خدا میافتادم، زود میگفتم اگه مصلحتم این نیست برام همین خواسته رو طوری بهبود بده که خوب باشه، میگفتم صبر می کنم تا خوبش کنی اگرم نیست!


حالا به شیوه های مختلف دیگه...


همه جوره با هر روشی که اصن نمیدونم درسته یا نه ازش نشونه طلب می کنم.


با بسنده کردن به همین نیمچه عقلی هم که دارم با خودم یه سری تحلیل ها از اتفاقات (که اصن مطمئن نیستم نشون هست یا نیست!) می کنم.


تا امروز چندین بار تحلیل کردم ، گاهی خودم خودم رو ناامید میکنم، گاهی امیدوار (که اکثرا حول امیدواری چرخیده شایدم به قول دوستان توهم)...


خلاصه تو همه این نتیجه گیری ها فقط تنها حسی که پررنگ بود امید و عدم اون بوده و فقط همین. هیچوقت حس نزدیک شدن به تحقق خواسته ام رو نداشتم!




بعد از این آخرین تحلیل های خودم که اتفاقا امیدوارکننده بود که بازم نمیدونم درسته یا نه، یکی دو روزه مدام منتظرم. یه حالتی که فقط رو خواسته ام تمرکز دارم نه چیز دیگه ای. یه انتظاری از جنس اون انتظارهایی که برای برگشت کسی از مکه دارم، از اونایی که انگار خیلی مطمئنم از مکه برمی گردن خیلی زود...


از اونایی که مثل بچگی بهم میگفتن فلان تاریخ از سفر میان ولی چون بچه بودم دقیق نمیفهمیدم چه روزی میان ولی هر روزی که می گذشت شوقم بیشتر میشد واسه دیدنشون و حضورشون رو نزدیک تر حس می کردم.


از اونایی که هر صبح که از خواب بلند می شدم ، قبل از اینکه کامل از جام بلند بشم واسه اومدنشون برنامه می چیدم(که چه گلی بخرم دوست دارن؟چی بپوشم ذوق می کنن؟ سوغاتی برام چی می گیرن؟ کجا جای سوغاتی ها امن تره، واسش جا باز کنم. ...)


تا قبل از تحققش مطمئن نبودم ولی امیدوار بودم با وجود شک داشتن به درستی شیوه درخواست،


امروز انگار حتما محقق می شه با وجود همون شک. البته شک فقط صرف یه جمله است تو ذهنم.




خلاصه  دوست دارم این شادی ابدی بشه :)


به سمت ماندنت راهی نمی شوی چرا

گاهی ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب ها

شمرده تر بگو با من حروف رفتنت

تا من بگیرم از دلت همه بهانه ها را

امام کاظم علیه السلام فرمودند:

رجب نهر فی الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلی من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه من ذلک النهر.


رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر، هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او می نوشاند.


منبع--> من لا یحضره الفقیه،ج2،ص56،ح2

جدیدن ها بیش از پیش استرسی شدم، دیگه انرژی مثبت کمتر دارم. اگر هم کسی بهم اعتراضی نمی کنه ولی خودم متوجهش هستم...

تحملم کم شده، به حدی که طاقت فکر کردن به احتمال اینکه ممکنه بهترین ارزوم براورده نشه رو ندارم. امروز وقتی یکی بهم گفت کاش این ارزوی تو براورده نشه، مثل قبل حاضر نبودم بهش فکر کنم که نشه! واسه همین کلن تصمیم دارم از یه سری فشارها فرار کنم که میدونم غلطه و راهش فرار نیست ولی فعلن نیاز به ارامش دارم.

نمیخوام مدتی به نشدن ها فکر کنم...

هرچیزی اگه اون بخواد میشه،کافیه راضیش کنم همین....


می خوام از فکر به فشار دور جدید درس ها فرار کنم، فشار فکر به نشدن ها، از هرچی نون نفی هست فرار کنم...

شاید راه خوبش یه هدیه مثل کتاب باشه.کتابی که تشویقم کنه به خوندن کلی کتاب دیگه.

شما اگه می خواستین به خودتون کتاب هدیه بدید،چی می دادین؟