یاد و رسم زندگی ..

افراد ساکت -حقیقتا- پر سر و صدا ترین افکار را دارند ..

یاد و رسم زندگی ..

افراد ساکت -حقیقتا- پر سر و صدا ترین افکار را دارند ..

خاطرات قدیمی

سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ق.ظ

دلتنگ اون روزاییم که تنها با سارا دو ماه یا سه ماهه اصفهان می موندیم و چقدر خاطره خوب داشتیم. گاها که دلمون برای مامان و بابامون تنگ میشد، انقدر که مغرور بودیم یه دعوای کوچیک راه می نداختیم و می رفتیم تو اتاق در رو قفل می کردیم، بعد به هم نگاه می کردیم و زار زار گریه می کردیم. 

دلتنگ زمانی ام که همه دغدغه م این بود که مثلا امروز اگه تو دارالقرآن بهترین تلاوت قرآنو داشتم، دوستامو یخمک مهمون کنم یا بستنی؟! 

دلتنگ زمانی ام که یه بستنی ناگهانی از طرف پدر بشه بهترین سورپرایزم !

دلتنگ اون روزهایی که با عزیزترین عموم که هنوز هم نبودش باورم نشده، گروه گروه می شدیم و تور دوچرخه سواری راه می انداختیم و آخرش بهمون دوغ شیشه ای و سمبوسه جایزه می داد و هر روزی یه جای بدنم زخمی می شد و بسته بود از تو دیوار رفتن ها!

خاطرات قدیمی خوب انقدر زیادن که خوشی های زمان حال مفهوم کم رنگ تری پیدا کردن!

دلم می خواد تا صبح بشینم و از خوبی های گذشته بنویسم ولی می ترسم از اینکه انقدر زیاد بشن، انقدر قشنگی هاشون بزرگ بشه که دیگه الان و یا آینده کمتر چیزی پیدا بشه که خوشحالم کنه!

دلم یه بازگشت به عقب کوچیک می خواد،در حد یکی دو سه سال،

که بتونم جبران کنم خیلی چیزا رو،خیلی چیزا!!!



  • م.ح.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی