یاد و رسم زندگی ..

افراد ساکت -حقیقتا- پر سر و صدا ترین افکار را دارند ..

یاد و رسم زندگی ..

افراد ساکت -حقیقتا- پر سر و صدا ترین افکار را دارند ..

دیوانگی

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۱۴ ب.ظ

اواخر دوران پیش دانشگاهی، استاد شیمی ازم پرسید چه رشته ای دوست داری بری؟

گفتم: به احتمال قوی معماری!

گفت: مگه ریاضی دوست نداری؟چرا برق نمیری؟

گفتم: من هنوز سالم فکر می کنم،دیوونه نشدم!

گفت: یعنی هرکی میره برق می خونه، دیوونه است؟!

گفتم: به گمونم کم دیوونه نباشه!

تا همین پارسال فکر اینکه چه حرف بی پایه و اساسی زدم از ذهنم بیرون نمی رفت که امسال باز رسیدم به همون حرف.

با این تفاوت که الان دیگه نه تحمل اون هنر محض رو دارم نه تحمل دیوانه شدن!

تا دیروز هرکی می پرسید چیکار می کنی با سختی رشته ات، می گفتم اینجوری نگو،سختیش هم خوبه. امروز در جوابشون به خنده می گم کاش خودکشی حرام نبود :دی

دلم می خواست دوران لیسانس مثل دکتری بود،

به اندازه کافی وقت داشتم، بالاجبار با بعضی معادلات ریاضی سر و کله نمی زدم، اون هایی که دوست داشتم رو انتخاب می کردم فقط...

من ادم کلنجار رفتن با این دست مسائل تو زمان کم نیستم !!


  • م.ح.

نظرات  (۳)

که گر در بند در مانند درمانند!
بعله ! 

پاسخ:
شما با "فامیل دور "نسبتی نداری ؟ :دی
ما بریم دکترا هم باز شما یه چی پیدا میکنی که غر بزنی :))
پاسخ:
اگه به من باشه میگم همین لیسانس رو مثل دکترا بکنن ش، دیگه تا اونجا ها هم نریم واسه تجربه دکترا.همین 4 سال اول تجربه ش کنیم!
:دی
دوره ی امتحانا اینجور چیزا تو ذهن آدم زیاد جولون میده!ولی قبل و بعدش دیگه همش لذّتـــــــــــــــــــه!

پاسخ:
نه بابا،این فکرا قبلا نبود.یعنی فکری نبود که دوران امتحانا بیاد و بعدش بره و بعد دوباره بیاد.
اصن این فکرا نبود تو سرم.فشار این ترم باعثش شد!
به این فکر می کردم که اگه دوباره استاد شیمی رو ببینم،چی دارم بهش بگم که دروغ هم نباشه! ;)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی