دیوانگی
اواخر دوران پیش دانشگاهی، استاد شیمی ازم پرسید چه رشته ای دوست داری بری؟
گفتم: به احتمال قوی معماری!
گفت: مگه ریاضی دوست نداری؟چرا برق نمیری؟
گفتم: من هنوز سالم فکر می کنم،دیوونه نشدم!
گفت: یعنی هرکی میره برق می خونه، دیوونه است؟!
گفتم: به گمونم کم دیوونه نباشه!
تا همین پارسال فکر اینکه چه حرف بی پایه و اساسی زدم از ذهنم بیرون نمی رفت که امسال باز رسیدم به همون حرف.
با این تفاوت که الان دیگه نه تحمل اون هنر محض رو دارم نه تحمل دیوانه شدن!
تا دیروز هرکی می پرسید چیکار می کنی با سختی رشته ات، می گفتم اینجوری نگو،سختیش هم خوبه. امروز در جوابشون به خنده می گم کاش خودکشی حرام نبود :دی
دلم می خواست دوران لیسانس مثل دکتری بود،
به اندازه کافی وقت داشتم، بالاجبار با بعضی معادلات ریاضی سر و کله نمی زدم، اون هایی که دوست داشتم رو انتخاب می کردم فقط...
من ادم کلنجار رفتن با این دست مسائل تو زمان کم نیستم !!
- ۹۳/۰۱/۲۰