بی خبری...
هیچ چیزی بدتر از بی خبری نیست..
بی خبری از آینده ای که در انتظار هست...
به جرئت می گم یکی از بدترین حالاتی هست که برای کسی پیش میاد...
درسته این بیت حافظ که میگه : " تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی، خدا بکند "
قبولش دارم، درکش می کنم، می دونم اگه به خدا بسپرم واسم بهترینشو رقم می زنه...
اما مگه فقط به این تموم میشه که بگیم خب خدا رو شکر سپردم به خودش و خوبه آخرش!
مگه نگرانی و چشم انتظاری واسه دیدن اون آینده خوب با دونستن خوب یا بد بودنش حل میشه؟!
نمی شه...حل نمی شه....فکرم کمی آروم می گیره با سپردنش اما تو دلم همچنان آشوبه!!
میخوام بیشتر بدونم از آخرش، میخوام بدونم خوبی که برام می خواد با خوبی که من دلم می خواد چقدر فاصله داره؟
هردفعه اومدم یه ذره سرک بکشم اجازه اش رو نداد!
تا کی بی خبری؟؟
بی خبری از اطرافیانت، از سرنوشت کسانی که برات ارزش دارن یه طرف، این بی خبری از آینده هم یه طرف!!
درد داره واقعا!!
- ۹۲/۰۹/۲۵